چهارشنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۸۹

یک شاهکار زیبا از هادی خرسندی

قلم چرخید و فرمان را گرفتند
ورق برگشت و ایران را گرفتند
به تیتر « شاه رفت » ِ اطلاعات
توجه کرده کیهان را گرفتند
چپ و مذهب گره خوردند و شیخان
شبانه جای شاهان را گرفتند
همه ازحجره‌ها بیرون خزیدند
به سرعت سقف و ایوان را گرفتند
گرفتند و گرفتن کارشان شد
هرآنچه خواستند آن را گرفتند
به هر انگیزه و با هر بهانه
مسلمان نامسلمان را گرفتند
به جرم بدحجابی، بد لباسی
زنان را نیز، مردان را گرفتند
سراغ سفره ها، نفتی نیامد
ولیکن در عوض نان راگرفتند
یکی نان خواست بردندش به زندان
از آن بیچاره دندان را گرفتند
یکی آفتابه دزدی گشت افشاء
به دست آفتابه داشت آن را گرفتند
یکی خان بود از حیث چپاول
دوتا مستخدم خان را گرفتند
فلان ملا مخالف داشت بسیار
مخالف‌های ایشان را گرفتند
بده مژده به دزدان خزانه
که شاکی‌های آنان را گرفتند
چو شد در آستان قدس دزدی
گداهای خراسان را گرفتند
به جرم اختلاس شرکت نفت
برادرهای دربان را گرفتند
نمیخواهند چون خر را بگیرند
محبت کرده پالان را گرفتند
غذا را آشپز چون شور میکرد
سر سفره نمکدان را گرفتند
چو آمد سقف مهمانخانه پائین
به حکم شرع مهمان را گرفتند
به قم از روی توضیح‌المسائل
همه اغلاط قرآن را گرفتند
به جرم ارتداد از دین اسلام
دوباره شیخ صنعان را گرفتند
به این گله دوتا گرگ خودی زد
خدائی شد که چوپان را گرفتند
به ما درد و مرض دادند بسیار
دلیلش اینکه درمان راگرفتند
مقام رهبری هم شعر میگفت
ز دستش بند تنبان را گرفتند
همه این‌ها جهنم، این خلایق
ز مردم دین و ایمان را گرفتند

چهارشنبه، تیر ۳۰، ۱۳۸۹

اندیشه ها و سخنان نیچه

اندیشه ها و سخنان نیچه

گردآوری و برگردان: علی عبداللهی

● شما راه تان را از کِرم تا آدمی پیموده اید، و هنوز بسی چیزها در شما کِرم است. روزگاری میمون بودید. اکنون نیز کماکان انسان از هر میمونی میمون تر است.


● آرام ترین سخنانند که توفان به پا می کنند.

اندیشه هایی که با خرامِ کبوتران می آیند، جهان راه می بَرَند.


● فقط می خواهی بوزینه ی خدایت باشی؟


تنهایی

آرام آرام سخت شدن همانند سنگی گرانبها - و در نهایت، آرام و چشم به راه شادمانگیِ ابدیت غنودن!


برای خوار شمارنده ی «بشر گله ای»

او آدمیان را هم چون گله هایی می نگرد و تا آن جا که در توانش باشد از آنان به شتاب می گریزد، اما بی تردید آنان به او می رسند و با شاخ هایشان به او می کوبند.


گواه عشق

کسی می گفت: در دوتن هرگز چندان غور نکرده ام: این گواهی ست بر عشق من به آنان.


قهرمان گرایی!

خود را به دل دشمن افکندن، گاهی می تواند نشان بزدلی باشد.


خطر زبان برای آزادی روحی!

هر واژه یک پیش داوری است.


بر سردر خانه ام!

من در خانه ی خود ماوا دارم / از هیچ تنابنده ای در هیچ چیز پیروی نمی کنم! / و به ریش هر استادی می خندم که به ریش خود نخندیده است!


● آن که شادمانی بسیار دارد، باید انسانی نیک باشد: اما شاید نه زیرک ترین. هر چند درست به همان چیزی دست یافته که زیرک ترین انسان با تمامی زیرکی خود در پی آن است.


غرور

دردا، هیچ کدامتان این احساس را نمی شناسید که شکنجه دیده پس از شکنجه شدن دارد، آن گاه که او را به سلولش باز می آورند و رازش با اوست! همواره با دندان هایش محکم نگاهش می دارد. چه می دانید از هلهله ی غرور انسانی!


آزادی بیان

حقیقت را باید گفت، حتا اگر به بهای باژگونه شدن جهان باشد!

بی هیچ تردید تباه می کنید نوباوه ای را که به وی بیاموزید همسان اندیشان را والاتر از دگراندیشان بنشاند.

ماری که نتواند پوست بیندازد نابود می شود. به همان سان، جان هایی که از تغییر باورهایشان بازداشته می شوند از جان شدن باز می مانند.


تاب آوردن فقر

مزیت بزرگ اشراف زادگان در این است که فقر را بهتر از دیگران بر می تابند.


● ایمن ترین راه رویارویی با بیماری مردانه ی خود کم بینی، این است که زنی هوشمند بدان مرد عشق ورزد.


● نویسنده، آن گاه که اثرش زبان باز می کند، خود باید دم فرو بندد.

● آن که بسیار می اندیشد برای حزبی شدن مناسب نیست: زیرا چنین کسی خیلی زود از اندیشه ی حزب فراتر می رود.

دوشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۸۹

جملات زیر متعلق به کدام دانشمند است؟

اتفاقا تغییر ساعات، اثر بر عکس دارد و مصرف انرژی را زیادتر می کند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

این که می گویند دو تا بچه کافیه، بنده معتقد نیستم. کشور ما برای صد و بیست میلیون نفر جا دارد

* * * * * * * * * * * * * * * * *

فرار مغزها و سرمایه‌ها نداریم، هر کس آزاد است هر کجا که خواست زندگی کند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

مردم از شنیدن اسم دموکراسی حالت تهوع می‌گیرند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

امارات اگر پیشرفت کند، انگار ما پیشرفت کرده‌ایم

* * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر مصر امادگی داشته باشد، تا پایان وقت اداری امروز، روابط را (پس از سی سال قطع رابطه) برقرار می کنیم

* * * * * * * * * * * * * * * * *

یک زن (اشاره به فاطمه رجبی) پیدا شده که مردانه حرف می‌زند، آن وقت شما بهش ایراد می‌گیرید؟

* * * * * * * * * * * * * * * * *

در کشور ما طی این دو ساله معجزه‌ی اقتصادی رخ داده

* * * * * * * * * * * * * * * * *

گوجه‌فرنگی ۳۵۰۰ تومان نیست، بغل خانه‌ی ما ۱۲۰۰ تومان است

* * * * * * * * * * * * * * * * *

چهل و دو روزنامه علیه دولت می‌نویسند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

گفته‌ی مرکز پژوهش‌های مجلس در باره نرخ تورم ۲۳ درصدی دروغ است، تورم ۱۳ درصد است

* * * * * * * * * * * * * * * * *

من نگفتم نفت را سر سفره‌ها می آورم

* * * * * * * * * * * * * * * * *

در سخنرانی من در مجمع عمومی سازمان ملل، یک نفر گفت که فلانی، یک هاله ای از نور صورت تو را فرا گرفته بود

* * * * * * * * * * * * * * * * *

امروز همه به این واقعیت معتقدند که در حال حاضر کشور را امام زمان مدیریت می کند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

مردم اطلاعات پرسشنامه طرح تحول اقتصادی را با دقت 99.96 % درست تکمیل کرده اند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

طرح تحول قیمتها را افزایش میدهد، اما این افزایش قیمت تورم نیست بلکه جهش است

* * * * * * * * * * * * * * * * *

میانگین سن دانشمندان هسته ای ما، 17 سال است

* * * * * * * * * * * * * * * * *

یک دختر 15 ساله توانسته است در زیرزمین خانه شان، اورانیوم را غنی کند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

با چاقوی زنجان، دشمنان این مملکت را به دو نیم می کنیم

* * * * * * * * * * * * * * * * *

بدرفتاری با ایرانیان در فرودگاهها دروغ است، با من و هیئت همراهم در همه جا خوشرفتاری می کنند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

بر خلاف نظر بقیه، من معتقدم زنان گیلانی در کنار کار و تلاش روزانه، حریم عفاف و ناموس خود را هم حفظ می‌کنند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

در سفر عربستان، برادر عزیزم ملک عبدا..، مرا در صندلی کنار خودش نشاند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

آنقدر قطعنامه بدهید تا قطعنامه دانتان بترکد

* * * * * * * * * * * * * * * * *

با حذف قیمت زمین، بهای خانه نصف می‌شود

* * * * * * * * * * * * * * * * *

آقای مشایی مظلوم واقع شدند ایشان هیچ گاه نگفتند ما با ملت اسرائیل دوست هستیم بلکه ایشان گفتند ما با مردم اسرائیل دوست هستیم

* * * * * * * * * * * * * * * * *

روشنفکران، به اندازه ی بزغاله هم نمی فهمند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

سران کشورهای دنیا برای نزدیکی با کشور ما صف کشیده اند، مثل این پیرزن ها که در صف زنبیل می گذارند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

آقای کردان مظلوم واقع شدند و استیضاح ایشان غیرقانونی است

* * * * * * * * * * * * * * * * *

در دنیای ورزش، نتایج پارا المپیک از المپیک مهمتر است

* * * * * * * * * * * * * * * * *

ایران ازاد ترین کشور دنیاست…ا

* * * * * * * * * * * * * * * * *

هرگز نمی گذارند که اوباما رئیس جمهور آمریکا شود

* * * * * * * * * * * * * * * * *

در خارج از کشور بچه 4 ساله من را به مادرش نشان داد و گفت : محمود

* * * * * * * * * * * * * * * * *

در سفر ایتالیا من را می خواستند با اشعه ایکس ترور کنند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

بهای کنونی نفت (150دلار در سال86) بسیار پایین است و من پیش بینی می کنم که نفت به 200 دلار هم برسد

* * * * * * * * * * * * * * * * *

آنها از من می ترسند، یک سخنرانی بکنم بهای نفت گران می شود

* * * * * * * * * * * * * * * * *

درست است که بهای نفت دارد کاهش پیدا می کند (130دلار اوایل در سال87)، ولی بطور قاطع می گویم زیر 100 دلار نخواهد رسید

* * * * * * * * * * * * * * * * *

عده ای می گویند که بازار آزاد همه چیز را حل می کند، ولی من به شما می گویم که بازار آزاد برای دزدها و سارق هاست

* * * * * * * * * * * * * * * * *

به خبرنگار خارجی : شما نماینده ملتتان هستید و باید به سوال من پاسخ دهید…

* * * * * * * * * * * * * * * * *

حجم سرمایه گذاری در صنعت نفت، در این چهارسال 60 میلیارد دلاراست

* * * * * * * * * * * * * * * * *

تسهیلات بانکی چون رگ در خون اقتصاد جاریست.



واقعاً از این همه حرف واقع بینانه و کارشناسی شده لذت نبردی ؟


رفتار غرور آفرین و وطن پرستانه ی مصدق در دادگاه لاحه

خوب مي دانيم جايمان کدام است...اما علت اينكه چند دقيقه اي روي صندلي دوستان نشستم به خاطر اين بود تا دوستان بدانند برجاي ديگران نشستن يعني چه ؟


مي گويند زماني که قرار بود دادگاه لاهه براي رسيدگي به دعاوي انگليس در ماجراي ملي شدن صنعت نفت تشکيل شود ، دکتر مصدق با هيات همراه زودتر از موقع به محل رفت .

در حالي که پيشاپيش جاي نشستن همه ي شرکت کنندگان تعيين شده بود ، دکتر مصدق رفت و به نمايندگي هيات ايران روي صندلي نماينده انگلستان نشست.

قبل از شروع جلسه ، يکي دو بار به دکتر مصدق گفتند که اينجا براي نماينده هيات انگليسي در نظر گرفته شده و جاي شما آن جاست ، اما پيرمرد توجهي نكرد و روي همان صندلي نشست.

جلسه داشت شروع مي شد و نماينده هيات انگليس روبروي دکتر مصدق منتظر ايستاده بود تا بلکه بلند شود و روي صندلي خويش بنشيند ، اما پيرمرد اصلاً نگاهش هم نمي کرد.

جلسه شروع شد و قاضي رسيدگي کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جاي نماينده انگلستان نشسته ايد ، جاي شما آن جاست.

کم کم ماجرا داشت پيچيده مي شد و بيخ پيدا ميكرد که مصدق بالاخره به صدا در آمد و گفت :
شما فكر مي کنيد نمي دانيم صندلي ما کجاست و صندلي نماينده هيات انگليس کدام است ؟
نه جناب رييس ، خوب مي دانيم جايمان کدام است. اما علت اينكه چند دقيقه اي روي صندلي دوستان نشستم به خاطر اين بود تا دوستان بدانند برجاي ديگران نشستن يعني چه ؟

او اضافه کرد که سال هاي سال است دولت انگلستان در سرزمين ما خيمه زده و کم کم يادشان رفته که جايشان اين جا نيست و ايران سرزمين آبا و اجدادي ماست نه سرزمين آنان.

سكوتي عميق فضاي دادگاه را احاطه كرده بود و دكتر مصدق بعد از پايان سخنانش كمي سكوت كرد و آرام بلند شد و به روي صندلي خويش قرار گرفت.

با همين ابتکار و حرکت، عجيب بود که تا انتهاي نشست ، فضاي جلسه تحت تاثير مستقيم اين رفتار پيرمرد قرار گرفته بود و در نهايت نيز انگلستان محکوم شد .